تا دوران راهنمایی نمره19.75حکم نمره0داشت برام

زار زار گریه میکردم.یه کتابو10دور میخوندم شب وروزم درس بود واقعا عاشق درس بودم

همین که وارد دبیرستان شدم ودوستای جدید پیدا کردم گنم به همه چی

درس برام بی اهمیت بود

دورهم جمع میشدیم با مزاحم تلفنیای دوستامون حرف میزدیم :/

فقط حرفای معمولی بود سلام خوبی کجایی واین چیزای عادی اما واقعا خب که چی!؟

چرا گند زدم اینجوری :(

اصلا نمیفهمم کدوم گناهو کردم که اینجوری زیر وروشدم 

منی که عاشق ریاضی بودم تو دبیرستان وحتی دانشگاه ریاضیو افتادم

چرانمیشه مثل سابق بشم

اون دوستا که دیگ نیستن چرا نمیخونم چرا تنبلی میکنم چرا اینقدر میخوابم

خسسسسسسسسسسسسسسسسستم هزاربار خواستم ونشد 

مشهد زار زار گریه کردم والتماسش کردم که این وضعیت تموم بشه اما هنوزم تغییری نکردم :(

 

دلم تنگ شده برا اون درسخوندنا :(


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها